نگاهی به شعار "انقلاب انسانى براى حكومتى انسانى"
مجید پستنچی

وقتی یک جامعه به نظام حاکم روز خود اعتراض میکند٬ دارد آن را نقد میکند! میخواهد بگوید چیزهائی سرجایش نیست٬ مشکلاتی وجود دارد٬ ما راضی نیستیم و از این قبیل نقدها. اگر این اعتراضات در سطح نیازهای معمول باشد به قوانین و تغيير آن رو میکند و اگر به کلیات باشد میخواهد کل آن نظام موجود را دگرگون کند و چیزی نو به ارمغان آورد.
وقتی جامعه اعتراض خود را عمومی میکند و نظام حاکم موجود را به چالش میکشد برای آینده خود آلترناتیو مشخصی باید ارائه دهد! معمولا این آلترناتیوها در زمان سلبی این اعتراضات از طرف جنبشها و احزاب سياسى شان بصورت ايجابى و اثباتى هم ارائه میشود. تلاش میکنند تا آلترناتیو مورد نظر با نظر عموم جامعه یکسان شده و آنرا بپذیرند. هر کدام از گرایشات اجتماعى در جامعه تلاش خود را برای قانع کردن مردم در رابطه با آلترناتیو خود میکند و قاعدتا همه تلاش آنها این است که آینده این اعتراضات به نوع حکومت مد نظر آنها بیانجامد.
احزاب راست عموما آلترناتیوشان وابسته به سیستم موجود در دنياى امروز است و سعی میکنند در جدال بسر قدرت و تغيير آن نظامی را پیشنهاد دهند که آنروز در جهان از دید آنها "انسانی تر و معقولتر" است. از دید آنها معمولا "انسانیت نقض نمیشود" اگر به قانون جهانی عمل شود. بهمین منظور آلترناتیو پیشنهادی آنان در بهترين حالت اساسش تعریف از انسان سرمایه داری است که مثل جوامع غربی زندگی میکنند (که صد البته از شرایط زندگی در کشورهائی مثل ایران بهتر و انسانی تر است) این انسان کار مزدی میکند ولی مزدش را دریافت میکند. بیمه دارد٬ سقفی بالاسر دارد و بچه هایش براحتی تحصیل میکنند! انسان سرمايه دارى جزو ابزار تولید است٬ کمتر از تولیدش مزد میگیرد٬ حق اعتراض معمولی را دارد وهر 4 سال میرود دولتمردانی را انتخاب میکند تا آنها شرایط زندگی را همینطور نگه دارند و بدتر از این نشود. اینها خواهان دمکراسی هستند. میخواهند حرفشان را راحت بزنند و این حق را هم به مسئولین میدهند که حرفشان را آزادانه نشنوند! آزادی که اینها میخواهند در همین سطح است و بالاتر از این را آنارشیسم میدانند و معتقدند با فراتر رفتن از اين چهارچوب سنگ بروی سنگ بند نمیشود. (فعلا وارد اين نميشويم که دمکراسى ايرانى و "جهان سومى" يک ديکتاتورى خشن براى کسب فوق سود و استثمار وحشيانه است و همه دمکراتها مجبورند راه احمدى نژادها را پى بگيرند.)
اما احزاب چپ جامعه٬ اگر کارگرى و کمونيستى باشند٬ تلاش ميکنند اعتراض را بسمت ايجاد یک جامعه آزاد و برابر براساس اولويتهاى انسانى ببرند. تاريخا اين جامعه و آرمان انسانى اسمش سوسياليسم بوده و کمونيسم طبقه کارگر پرچمدار آن. يعنى هدف جناح چپ جامعه و مشخصا اردوى انقلابى و کارگرى٬ برخلاف جريانات راست٬ برانداختن وضع موجود و ايجاد جامعه اى نوين است.
اما گرایشات چپ در جامعه مانند گرایشات راست دسته بندی های متفاوتی است. اگر چپ مارکسيست  را در طبقه فوقانی مدافع ایجاد یک جامعه کمونیستی با آلترناتیو فورى جمهوری سوسیالیستی بدانیم٬ در طبقات پائین تر چپ هائی قرار خواهند گرفت که آلترناتیوی بجز شعار سوسیالیسم همین امروز را میدهند! اين نوع چپ٬ مستقل از اينکه چه نامى بخود ميگذارد و چه پرچمى دارد٬ چيزى جناح چپ بورژوازى نيست که اهداف سوسياليستى برايش تشريفاتى است. سوسیالیسم راه حل و هدف جنبشى طبقه کارگر است. اينکه در مسير جنگ برسر سوسياليسم چه موانعى را بايد پشت سر گذاشت و در هر مقطع شعارها و اهداف سوسياليستى را چگونه بايد پيشبرد٬ دراين موضوع که سوسياليسم بايد همواره تا برقراريش پرچم مبارزه و نقد باشد تفاوتى ايجاد نميکند. جمهوری سوسیالیستی در عين حال که يک شعار اثباتى است اما بعنوان آلترناتيو درخود بمعناى نفی مادی شرایط موجود است. اگر شما خود را چپ و کمونیست بدانید و آلترناتيو دیگری –غير سوسياليستى - ارائه دهید٬ باید این شکل جديد اولا نفی مادی شرایط موجود را دارا باشد و دوما باید بار اثبات آنرا بدوش بکشید. وقتی شکلی ارائه میشود و بار نفی مادی شرایط موجود را در خود ندارد ( هر قدر هم زیبا و چشم نواز باشد) سیستم موجود آنرا از چنگ شما در آورده و شکل خود را به آن میزند! مثل انقلاب على العموم شما. ديديد که بيست جور انقلاب مثل قارج از زمين روئيدند. ضدانقلابى هاى ديروز همه "انقلابى" و طرفدار انقلاب طبقه خودشان شدند و شما را با يک کلمح انقلاب خلع سلاح و با خود بردند. براى همين مجبور شديد يک دم انسانى به کلمه انقلابتان بزنيد. تازه بايد کارگران و جنبش کمونيستى کارگرى با وسواس مواظب باشد که همين سوسیالیسم توسط طبقات دارا مصادره نشود و نوعى سرمايه دارى با دخالت بيشتر دولت را بجاى سوسياليسم قالب نکنند. نمونه تاريخى کم نداريم.
با توجه به توضیحات بالا نگاهی کوتاه و روشنگرانه به یک شعار انحرافی میکنم و با توجه به دیدگاه بالا دلیل نقد خود را به این دوستان ارائه میدهم تا شاید! اگر از روی "دلسوزی سیاسمتدارانه و راه گشائی برای انجام انقلاب به هر قیمتی" این شعار آمده!! آگاه باشند که ممکن است این شعار زیبا بنظر آید آما نه ایده آل یک کمونیست است و نه مارکسیسم را نمایندگی میکند.
آقای محمد آسنگران در نوشته خود تحت عنوان در مورد شعار "انقلاب انسانى براى حكومتى انسانى" بعد از دفاع از این شعار (البته همراه با حمله مغرضانه و سطح پائين به منتقدین) این شعار را یک "آلترناتیو کمونیستی" مینامد! و مینویسد:
"جواب و آلترناتيو امروز كمونيستها به حكومتهاى دست ساز بورژوازى بر مبناى مليت و قوميت و مذهب است. اين شعار تاكيد بر انسانى بودن انقلاب و حكومت دارد."
خود شعار میخواهد بگوید انقلاب کنید از نوع انسانی آن! در تاریخ مگر تا بحال انقلابات به هر نوعی که بوده انسانی نبوده است؟ این ادعا کمی عجیب است. مثلا در تاریخ هیچ وقت حمله نیروهای مسلح نظامی یک کشور به نظام جاری و براندازی آنرا انقلاب نمیخوانند! به آن کودتا میگویند. پس آنچه تا امروز شاهد آن بوده ایم انقلاب همیشه ظاهرا انسانی و بخاطر کسب حقوق و دستآوردهای انسانی مردم را پشت خود فراخوانده و به انجام رسیده است. مهم اينست انقلاب چه طبقه اى بوده است.
در مورد اینکه این شعار آلترناتیو کمونیستها به حکومتهاى دست ساز است٬ ادعای ناشیانه و ایدئولوژیکى بيش نيست. مثلا میخواهند در سلب شرایط موجود شعاری همه گیر داده باشند! ولی کمونیستها شعار خود را میدهند و تلاش ميکنند شعار و اهداف سوسياليستى و کمونيستى را همه گیر کنند. مهمتر اينست سوسياليسم جنبش يک طبقه معين است که عليه سرمايه دارى است و با همين معرفه است. اما حکک تصورش اينست که ميشود با پرچم پخمه انقلاب انسانى و حکومت انسانى مردم را سوار قطار کرد و بعد آنها را در ايستگاه سوسياليسم پياده کرد! شايد فکر ميکنند مردم شعور ندارند و از سوسياليسم گريزانند و يا آن را نميشناسند. اما ايشان اگر بروند در روستاها از افراد مسن هم سوال کنند٬ نام لنين و دولت سوسياليستى و دولت محرومان را با شعر و خاطره و شنيده برايشان تعريف ميکنند. اين تنها عدم اعتماد بنفس انقلابى و سوسياليستى اين حزب است که سر از اينجا درآورده است و نه راهگشائى سياستمدارانه.
محمد آسنگران در ادامه توجیهات خود میآورد:
" جامعه و دنياي معاصر و تحولاتي كه در آن اتفاق افتاده و ذهنيت هايي كه بورژوازي معاصر با مهندسي افكار به آن شكل داده است٬ مشكل چپ غير كارگري نيست. جوابها و پاسخهاي اين چپ قرار نيست در جامعه تحركي ايجاد كند.  قد و قواره خود را ميبيند و تئوريهايش هم بر اساس همان قدرت و توانش تنظيم ميشود. قرار نيست "در گودي استخر شنا كند." وظيفه اين چپ نق زدن به جريانات اصلي جامعه و قانع كردن و راضي نگهداشتن محفل خود است. اين چپ قصد ندارد و نميتواند جواب معضلات جهان امروز را بدهد و براي آن راه حل پيدا كند. اتفاقا يكي از تفاوتهاي ما با افراد و محافل چپ حاشيه اي و غير اجتماعي٬ همين شعار و بيان ماهيت انقلاب سوسياليستي مورد نظر ما است كه عميقا انساني است. "
خیلی واضح و روشن در این سطور آسنگران خود را چپ کارگری و خواهان سوسیالیسم میداند و تفاوت خود را با بقیه چپها در دادن همین شعار انقلاب انسانی خلاصه میکند و ماهیت انقلاب سوسيالیستی را در طرح این شعار میداند و معتقد است این شعار یعنی شنا در گودی استخر سياست! و بدتر از همه اینکه معتقد است این شعار جواب "معضلات جهان" را میدهد و اصلا سوسیالیسم همين است!؟
آيا "حزب کمونيست کارگرى" به این فکر نکرده که شعار کمونیسم کارگری سوسیالیسم همین امروز است؟ آیا شعار سوسیاليسم ماهیت عميقا انسانی برنامه کمونیزم کارگری را نمایندگی نمیکند؟ آیا سوسیالیسم روش و راه ایجاد یک جامعه آزاد و برابر و مرفه انسانى نیست؟ اگر آری پس چرا باید شعار دیگری جایگزین آن کرد و اگر نه پس چطور این شعار را میتوان بجاى سوسیالیسم و انقلاب سوسياليستى گذاشت؟ در ثانی بالاتر توضیح دادم که اگر شکلی ارائه میشود باید نفی شرایط موجود را دارا باشد. آیا شعار "جمهوری انسانی" روى پاى خود اين نظام را نفى ميکند؟ مگر نشنيده ايد که برخى از چپها٬ که تازه حکک به آنها پيوسته است٬ "سرمايه دارى با چهره انسانى" ميخواهند؟ جمهورى آنها هم انسانى است. فرق شما با اين جماعت راست چيست؟ سوسیالیسم اما بخودی خود نفی وضع موجود است و تاريخا چنين بوده است. اهميت سوسياليسم هم همين است و نه واژه آن.
در آخر هم آسنگران میگوید: "اين شعار بر پايه تئوري و جهان بيني ماركسيستي و نگاه ما به انسان و جايگاهي كه انسان در سيستم فكري ما دارد تدوين شده است. به همين دليل موقعيت و جايگاه انسان در تئوري ماركسيستي و كمونيسم كارگري جايگاهي استراتژيك دارد. حكومت كارگري و حكومت سوسياليستي نميتواند حكومتي انساني نباشد."
محمد آسنگران اگر واقعا معتقد است که حکومت کارگری و سوسیالیستی نمیتواند انسانی نباشد٬ پس چرا شعار کمونیزم کارگری یعنی زنده باد انقلاب و جمهورى سوسياليستى را در پس شعار انقلاب و جمهوری انسانی مخفی میکند؟ چرا سر خودتان کلاه ميگذاريد؟ بنظر ميرسد به اين نتيجه رسيديد که شعار سوسیالیسم جماعت را رم میدهد!؟
من هم در آخر میخواهم بگویم یک کمونیست میگوید اساس سوسیاليسم انسان است و برای سازماندهى  یک انقلاب کارگرى و سوسیالیستی و برپائى فورى يک حکومت کارگرى و سوسياليستى تلاش ميکند. با افتخار اين شعار و اهداف را اعلام ميکند و برايش نيرو بسيج ميکند. نفى هويت سوسياليستى و اهداف و شعار سوسياليستى وجه مشخصه همه چپهائى بوده است که راهنماى چپ ميزنند و فرمان را به سمت راست ميچرخانند! و بالاخره اين ايجاد فاصله اى ديگر با منصور حکمت و کمونيسم کارگرى و مارکسيسم است. اگر هنوز قبول دارند که اساس سوسیالیسم انسان است و سوسياليسم جنبشى براى بازگرداندن اختيار به انسان است٬ پس جمهورى انسانى بعنوان "آلترناتيو" يعنى جايگزينى با شعار آلترناتيو کمونيستها. خودتان داريد صريح ميگوئيد و بهتر است عصبيت را کنار زده٬ آبى به صورت تان بزنيد و فکرى به حال اين شعار ظاهرا زيبا اما پخمه و راست بکنيد که يکجا حزبتان را به رنگ آبى ها در آورده است. دنيا پر است از بورژواها و مسيونرهائى که ميتوانند صبح تا شب اندرباب انسانى بودن شعار انسانى و مذهب انسانى برايتان موعظه کنند. قرار بود شما ناسلامتى بعنوان کمونيست و راديکال کارى بکنيد که مردم و کارگران از شر اين دکانداران سياست و مذهب رها شوند. متاسفانه خودتان به رنگ آنها درآمديد و محمد آسنگران در دفاع از آن بشدت رفوزه شده است!
کمونیسم نام و پرچم قديمى کارگران براى تغيير اين دنياى غير انسانى و ضد انسانى است. کمونيسم شرافت تاريخى طبقه کارگر است که کل بورژوازى همواره عليه اش جنگيده است. کمونيسم و سوسياليسم اوج انسانيت و شعور انسانى طبقه راديکال است و نقد عملى و سياسى طبقه اى است که مبناى اين همه رفتار و عملکرد ضد انسانى بورژواها و سيستم شان را ميشناسد. کارگران سوسياليست و کمونيست که عمرى تلاش کردند رنگ خودشان را به مبارزات آزاديخواهانه بزنند به اين شعارهاى مذهبى و "آلترناتيو" شما نگاه هم نميکنند. از اين جنبه نگرانى ندارم. اما به شما توصيه ميکنم که تاريخ دستکم دو سه دهه اى کمونيست و سوسياليست بودن را به اين سادگى حراج نکنيد. چيزى گيرتان نمى آيد. مطمئن باشيد.
زنده باد کمونيسم کارگرى و پرتوان باد مبارزه براى برپائى جامعه آزاد و برابر و خوشبخت سوسياليستى. *